چشمات...

ساخت وبلاگ
خستت کردم یه جوری که از غر زدنام متنفری شاید میدونی گاهی اونقدر غرق دوست داشتنت میشم که یادم میره بزرگ شدم خانومی شدم واسه خودم و حس میکنم یه بچه چند سالم که همش بهونه تورو داره اینکه همه حواست رو داشته باشه.... گاهی دلم میخاد وقتی غر میزنم حواست اونقدر بهم باشه که قشنگ و آروم مثله قبلنا زل بزنی تو چشام موهامو بندازی پشت و گوشمو اونقدر نگام کنی تا ساکت شم... کاش میتونستم راحت اروم تو چشات زل بزنمو همه ی اینارو نت به نت بهت بگم ولی گاهی میخام ساکت شم نگم بهار نبودم هرگز ... :)...
ما را در سایت بهار نبودم هرگز ... :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fatemehkamaei بازدید : 49 تاريخ : سه شنبه 29 آذر 1401 ساعت: 19:56